" قتل عام رفتنت "
نفس فدای ماندنت ، بمان به جای رفتنت
بمان که ماندنت بسی به از جفای رفتنت
تو قتل عام کردهای تمام خاطرات من
به خاک و خون کشیدهای ، به خون بهای رفتنت
مریض و دلشکستهام ، خراب و مبتلای تو
بیا سکوت بی کسی ، پر از صدای رفتنت
ببین که رقص این قلم ، میان خط دفترم
کند مرا خراب دهر و بینوای رفتنت
چه بیتها سرودهام ، غزل غزل برای تو
میان خط به خط آن ، هجا هجای رفتنت
تمام جان و دل دهد قسم به عشق و عاشقی
منم که مردهام ز هجر در این خطای رفتنت
به روزهای شادمان نظر بکن به یک دمی
تو قهر کنی جان دهم و این سوای رفتنت
برچسب : نویسنده : minaaghayaria بازدید : 42